English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (6138 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
external interrupt U وقفه خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupt U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt U منقطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U گسیختن
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt U توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt U توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt U قطع کردن
interrupt U جدا کردن
interrupt U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupt U توقف
interrupt U وقفه
interrupt U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt driven U وقفه گرا
program interrupt U وقفه برنامه
priority interrupt U وقفه اولویت
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
automatic interrupt U قطع خودکار
interrupt vector U بردار وقفه
interrupt handler U گرداننده وقفه
interrupt a connection U قطع شدن یک اتصال
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
program interrupt U قطع برنامه
scanned interrupt U وقفه پویش شده
vectored interrupt U وقفه برداری
To interrupt someone. To butt in. U تو حرف کسی دویدن
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
to interrupt any one's speech U در میان سخن کسی امدن
to interrupt any one's speech U سخن کسیرا گسیختن
to interrupt a view U جلو منظرهای را گرفتن
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
automatic interrupt U وقفه خودکار
system interrupt U وقفه سیستم
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
To interrupt someone . To cut some one short. U حرف کسی را قطع کردن
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
external U بیرون
external U فاهری پدیدار
external U فاهر
external U صوری
external U سطح فواهر
external U بیرونی
external U خارجی
external U برونی
external U ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external U خارج
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external U حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external U دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external U خارج یک برنامه یا وسیله
external U 1-سخت افزار
external U فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external U مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external sort U جورکردن خارجی
external storage U انباره خارجی
external storage U حافظه خارجی
external storage U ثبات خارجی کامپیوتر
external transaction U معاملات خارجی
external store U انباره خارجی
external symbol U علامت خارجی
external table U جدول برونی
external validity U اعتبار برونی
external variable U متغیر خارجی
external gills U دستگاهتنفسبیرونی
external ear U گوشبیرونی
external socket پریز بیرونی
external ear U گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external thread U دنده خارجی
external nose U نمایبیرونیبینی
external oblique U ماهیچهمورببیرونی
external sort U مرتب سازی خارجی
external sort U جور کردن خارجی
balance of external U liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external docuhentation U مستندات خارجی
external economies U صرفه جوئیهای خارجی
external force U نیروی بیرونی
external force U نیروی خارجی
external function U تابع برونی
external gear U تاج دندانه خارجی
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external delay U تاخیر خارجی
external armature U ارمیچر خارجی
external benefits U فواید خارجی
external circuit U مدار خارجی
external combustion U احتراق خارجی
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
external control U کنترل خارجی
external cost U هزینه خارجی
external inhibition U بازداری برونی
external label U برچسب خارجی
external load U بار خارجی
external pressure U فشار برونی
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
external reference U مرجع خارجی
external reference U ارجاع خارجی
external reperence U ارجاع خارجی
external reward U پاداش برونی
external security U امنیت خارجی
external sense U حس برونی
external pressure U فشار خارجی
external phase U فاز برونی
external ophthalmia U اماس برونی تخم چشم
external menory U حافظه خارجی
external modem U تلفیق و تفکیک کننده برونی
external memory U حافظه خارجی
external operation U عملیات خارجی
external operation U عملیات خارج از مملکت
external hard disk U دیسک سخت برونی
external magnetic circuit U مدار مغناطیسی خارجی
sum of all external forces U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external saphenous vein U سیاهرگ یا ورید مابض
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external auditory meatus U گذرگاه برونی گوش
external combustion engine U موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external jugular vein U شاهرگگردنبیرونی
external fuel tank U مخزنسوختبیرونی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external data file U فایل اطلاعات خروجی
error due to external influence U خطای محیطی [ریاضی]
external tooth lock washer U قفلواشوندهدندانهای
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com